دریای زندگی

کفشهایم را می پوشم و در زندگی قدم می زنم ... من زنده ام و زندگی ارزش رفتن دارد ... آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم گوش ناامیدی را کر کند ... زندگی به سادگی رفتن است ! به همین راحتی ... زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد ...

دریای زندگی

کفشهایم را می پوشم و در زندگی قدم می زنم ... من زنده ام و زندگی ارزش رفتن دارد ... آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم گوش ناامیدی را کر کند ... زندگی به سادگی رفتن است ! به همین راحتی ... زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد ...

معذور ...!!!

میگفت : تقصیر خودته ! ( البته به شوخی ) میخواستی یه اسم دیگه برا خودت انتخاب میکردی تا بنده خدا ، رئیسمون اشتباه نکنه !!!

بهش گفتم : ( البته خیلی جدی ! ) اولن که اسمم خیلی هم خوبه ، بعدشم رئیس شوما بیسواده ، تقصیر من چیه ؟ تازه ایشون اگه واقعن رئیس بود ، قبل از هر تصمیمی میتونست سوابقمو از توی پرونده ام نگاه کنه ، جنسیتمو تشخیص بده بعد حکم صادر کنه ... حداقل با یه نگاه به عکس پرسنلیم متوجه میشد محاله توی صورت یه خانم یه مَن سبیل باشه و بره باهاشون عکس پرسنلی هم بگیره !

میگفت : ( البته با کلی خنده و ریسه رفتن ) خب حالا مگه چی شده ؟ بَده کسوراتت برا خودشون شدن یه وام ... ؟ برو حالشو ببر ...

بهش گفتم چه حالی اخوی ؟ اگه بعد از مدتها متوجه نمیشدم ، همین چندرغاز هم از دستم رفته بود ... 

بعد خیلی جدی و طلبکارانه نشستم روی صندلی و از همکار خوش اخلاق و خنده روئی که اونجا بود پرسیدم خدائیش بهم راستشو بگو چرا این مدت حق مسکنم کم شده بود ... قول میدم بین خودمون بمونه ...

گفت مشکلی نیست ، چیزی که عیانه ترس نداره ، برو به همه بگو ... و ادامه داد :

راستشو بخوای الان چند ماهه که رئیسمون عوض شده . خبر که داری ؟

سرمو به علامت بیخبری تکون دادم ...!

میگفت خبر داری ایشون قبل از اینکه رئیس ما بشه چیکاره بوده ؟

بازم سرمو به همون علامت بیخبری تکون دادم ...!!

با تعجب گفت واقعن از هیچی خبر نداری ؟

گفتم : واقعن !!!

گفت پس اینو داشته باش که ایشون قبلن توی بخش فنی و جاده سازی اداره کار میکرد . کارش هم گرفتن تیرک علامت برا تراز کردن راهها و جاده ها بوده . یعنی یه کار کاملن کارگری و ساده ... با حداکثر مدرک تحصیلی مورد نیاز ! یعنی سیکل !

به نظرت چی باعث شده ایشون سر از اداره ی فلاکت زده ی ما دربیاره ؟ ( چون میدید من بی خبرتر از اونی هستم که چیزی بدونم خودش چنین ادامه داد...)

همه میدونن برادر ایشون از گردن کلفتای اداره است و برا خودش برو بیائی داره ، با یه عنوان کت و کلفت مثل خودش ... خب ، چون اداره ی ما با پول و مسائل مالی ارتباط داره ، اوشون ( یعنی همون گردن کلفته ! ) بدلیل اینکه همیشه نگران حیف و میل بیت المال بوده ! تصمیم میگیره که ایشون ( یعنی برادرشون ) رو که ظاهرن کاملن بهش اطمینان داره از توی خِل و خاکا و بیابونای گرم نجات بده و برای رهائی بیت المال از چنگال مفت خورهائی که احتمالن ماها باشیم ! مستقیم بیاره و بذاره رئیس اداره مون ... !!!

خب ایشونم توی تحولی که میخواستن ایجاد کنن و توی بررسیهای اولیه و صد البته از بدشانسی شخص شخیص شما ، وقتی به فیش حقوقیتون برمیخوره متوجه میشه که اسمتون اسم یه خانمه ( بهمن ! ) ( البته به زعم ایشون ! ) و حق مسکنی که میگیری برابر حق مسکن یه آقاست ...!

وامصیبتا !!! وابیت المالا !!! کلی عصبانی میشه و به باعث و بانی این حیف و میل ها لعن و نفرین میفرسته و روی فیش حقوقی تون با خودکار قرمز مینویسه :

 " از ماه آینده برابر مقررات و ضوابط با شما برخورد بشه ...! "

ضوابط و مقررات هم یعنی کاهش حق مسکن شما تا حد حق مسکن یه کارمند خانم !

و شد اینی که بعد از ماهها دیدین و متوجه شدین ... !!!

و ما هم برابر ضوابط و مقرارت و البته دستور ایشون رفتار کردیم ... امیدوارم عذر مارو بپذیری ... ما فقط مامور بودیم و معذور ... ( و پشت این جمله اش کلی طعنه خوابیده بود ... ! مامور ... معذور ! )

و من مونده بودم که چه مامورائی که صرفن بدلیل توجیه غلط ِمعذور بودن ! دریچه ی عقل رو با یه قفل گنده ! محکم میبندن و با خیال راحت و فراغ بال دست به اعمالی میزنن که ...!!!

نظرات 53 + ارسال نظر
مامان نازدونه ها سه‌شنبه 17 فروردین 1395 ساعت 15:39 http://nazdooneha.blogfa.com

به امید خوب بودن حال وروحیه تون (:

ممنونم خواهر عزیز و گرامی
به لطف شما و دعای دوستان عزیز خیلی خیلی خوبم . انشاالله شما هم خوب و خوش و موفق و تندرست باشین .

معلم کوچولو دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 19:06 http://moalem-ko0cho0lo0.blogsky.com/

سلام
ممنون از همه لطفی که به من دارین
تو اینستا پیداتون کردم

سلام معلم بزرگوار
منم از شما ممنونم . خوشحالم که توی اینستاگرام هستین و با کارهای زیباتون آشنا شدم. موفق باشین .

پونه یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 08:06

سلام عمو
سال نو مبارک
پونه ام از وبلاگانه
برام جالبه دلم براتون تنگ شده بود

سلااااااااااااااام بر پونه ی عزیز و گرامی
سال نوی شما هم مبارک و میمون باشه انشاالله .
خدا میدونه چقدر شرمنده ی محبت شما شدم . با چه زبانی ازتون تشکر بکنم که جبران این محبت بشه ؟
فقط آرزو میکنم همیشه سلامت و تندرست باشین و روزگارتون لبریز از عشق زیبای خداوندی .

خواننده جدیدالورود! یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 00:51

سلام

الان مشکل اصلی من اسم شما نیست ، اینه که اصلا چرا باید حق مسکن خانمهای کامند کمتر از آقایون باشه ؟؟؟؟؟؟؟

اگه حق اولاد بود شاید میشد با قوانین من درآوردی و مردسالارانه حضرات قانونگذار، یه جوری توجیهش کرد ، اما مسکن که دیگه خانم و آقا نداره .

ای بابا ، وقتی طرف سر اسم به این مردانه ایی! مشکل داره، حالا بیا از حق و حقوق خانمها هم براش بگو!!!

سال نوتون هم مبارک دوست عزیز

سلااااااااااام دوست عزیز و جدیدالورود
قبل از هر چیز بر خودم واجب میدونم که صمیمانه بخاطر وقتی که در این خونه ی مجازی و بی پیرایه صرف کردین ازتون تشکر و قدردانی بکنم و امیدوار باشم دل نوشته ی من اندکی هر چند کم ! مفید فایده باشه .و براتون سال خوب و خوشی رو آرزو کنم . سالی سرشار از موفقیت و نشاط و شادی توام با سلامتی و بهروزی
امیدوارم بازم گذرتون به این خونه بیفته و از نظراتتون بهره مند بشیم .
و اما قوانین مررررررد سالارانه ...
دوست عزیز ، چی بگم ...؟؟؟
بعدشم اون بنده خدا ، اگه سواد درست و حسابی داشت که کارش به اون قسمت مهم نمیکشید ... ضمنن چیزی هم دست اون به اصطلاح مدیر نبود . ایشون فقط مجری اوامر و قوانین بود ... همین !

پــونــه یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 00:32 http://veblagane.blogsky.com

عمو سلام
من براتون پیغام دادم نمیدونم چرا نیست
به هر حال دلم تنگتون شده بود
سال نوتون مبارک ایشالا موفق و سلامت و سرافراز باشید

سلام پونه خانم جان عزیز
خیلی خیلی ممنون و البته شرمنده از اینهمه محبت شما دوست عزیز و گرامی .
متاسفانه ( شاید هم خوشبختانه ! ) ایام تعطیلات تا حدود بسیار زیادی به اینترنت دسترسی نداشتم و پیام شما رو ندیده بودم . البته کامنت شما توی بخش " تماس با من " وبلاگ اومده که با اجازه شما اونم منتشر میکنم .
ضمنن براتون از صمیم قلب سال خوب و خوش و سرشار از نشاط و سلامتی و موفقیت رو آرزو دارم .سالی به مراتب بهتر و پربارتر از سال قبل و سالهای قبل تر . آمین .

علی امین زاده شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 13:37 http://www.pocket-encyclopedia.com

عرض سلام خدمت آقا بهمن

اتفاقاً میشه توضیح داد اما تا تکرار در شنیدن نباشه فایده ای نداره.

اون دوست شما که خدا رحمتشون کنه، متاسفانه از بد اثری شروع کردند. سمفونی 9 بتهوون بسیار سنگینه. به خصوص موومان اولش یعنی همون چیزی که شما اون رو «صداهای نا مفهوم» ذکر کردید. من به اون موومان می گم «خرس کش»! همچین کاری مثل این می مونه که شما به من بگی به فوتبال علاقه داری و من ناگهان شما رو به عنوان دفاع تیم ملی ایران در مقابل یه تیم سرعتی مثل ژاپن بفرستم توی زمین بازی کنی! بازم از فوتبال خوشت میاد؟!

در موسیقی کلاسیک، آهنگسازان بزرگ از نظر تفکر و ساختار ذهنی فوق العاده فرهیخته هستند. هر چقدر به سمت قرن 19 می آییم این طرز تفکر جدی تر می شود. شاید در قرن 17 و 18 می شد چیزی به اسم موسیقی محض صرفاً برای خوشایند تصنیف شود اما در قرن 19، با اوج گیری همه ی هنرها، موسیقی هم متفکرانه تر و غنی تر شد.

پرسیده بودید یک آهنگساز چطور یک اثر را به موسیقی تبدیل می کند؟
شاید همانطور که من و شما یک خاطره را به متن تبدیل می کنیم.
ابزار کار همان نت و نت نویسی است. اما آهنگساز در مورد یک داستان که می خواهد آن را به موسیقی تبدیل کند با افراد آگاه صحبت می کند، خودش آن داستان را می خواند و سپس احساسش را در قالب اصوات بیان می کند. برای نوشتن، شما و من هم همین کار را می کنیم. احساس را در قالب کلمه ها و تشبیه ها می ریزیم. گاهی تصنیف یک اثر موسیقیایی به این صورت سالها زمان می برد. همین سمفونی 9 که اسم بردید، تا جایی که من می دانم بتهوون از جوانی دوست داشت چنین اثری تصنیف کند.

من لیستی از قطعات سبک کلاسیک رو آماده دارم. هر کسی بخواد شنیدن موسیقی رو شروع کنه اونها رو بهش معرفی می کنم. اما هنر شنیدن موسیقی کلاسیک کار زمان بریه. اکثراً به تدریج که قطعات پیچیده تر می شن خسته میشن و ول می کنن. یه اصل اینه: در اولین شنیدن «باید» از اون اثر بدت بیاد. یک قطعه ی موسیقی کلاسیک برای درک شدنش نیاز به زمان داره. برای خود من درک یکی از سمفونیهای شوستاکوویچ چیزی حدود 5 سال زمان برد و در این مدت مرتب این سمفونی رو گوش می دادم شاید هفته ای 3-4 بار. تکرار در شنیدن و به طور همزمان مطالعه در مورد زندگی آهنگساز و علل تصنیف آن قطعه ی خاص خیلی در درک کمک می کنه.

الان که همه چیز با چهار تا کلیک توی اینترنت در دسترسه اما زمانی بود که برای گیر آوردن نت آثار یا بیوگرافی آهنگسازها کلی هزینه می کردم . به نظر من الان باید ساده تر بشه این آثار رو درک کرد چون منابعش به راحتی در دسترس هستند.

سلام بر جناب امین زاده عزیز و گرامی
ممنون از پاسخ مبسوطی که برام نوشتین . پاسختون هم به همون زیبائی و جامعیت پستتونه . واقعن سپاسگزارم . خووووب توجیه شدم . ممنون از زحمتی که کشیدین .

علی امین زاده شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 09:03 http://www.pocket-encyclopedia.com

این یکی همه اش لاف و چاخانه!
http://www.pocket-encyclopedia.com/?p=1559
ready up و منتظر حضور سبزتان

Maneli چهارشنبه 11 فروردین 1395 ساعت 16:42

Saale no mobarak
Salamaty shadi barekat baratun arezou daram

سلاااااااااااااااااااااام بر خواهر بسیااااااار عزیز و گرامی ، مانلی خانم عزیز
کاااااش میشد احساس و خوشحالی خودمو موقع دیدن کامنتت نشون میدادم ...
در عین اینکه از کامنتهای همه ی عزیزان خوشحال میشم و به خودم به داشتن چنین دوستان عزیزی میبالم ، ولی راستش کامنت شما ، اونم بعد از مدتها ، یه طور خاصی ذوق زده ام کرد ...
آخه فکر میکردم که دیگه فراموشمون کردی یا اینکه کلن با دنیای مجازی قطع رابطه کردی ...
خدارو شکر که هنوز به یاد دوستان قدیمی خودت هستی . چراااا ؟
خب معلومه ! چون دوستان قدیمی نمیتونن شمارو فراموش کنن و اوناهم به یاد شما هستن ...
منم براتون در کنار خانواده ی محترمتون ، سال خوب و خوش و پر از نشاط و شادی ، توام با سلامتی و موفقیت و لبخند زیبای خداوند رو ارزو دارم .

نسرین دوشنبه 9 فروردین 1395 ساعت 09:13 http://yakroozeno.blogsky.com/

سلام بهمن عزیز
اصلن از شما انتظار ندارم چون می دونم خیلی وقت کم دارین.
بابت آرزوهای خوب و پر از مهرتون ممنون
عذرخواهی اصلن لزومی نداشت بهمن جان

سلام بر نسرین بانوی عزیز و گرامی
ممنون از شما و محبت شما و فهم و درک و درایت شما .
براتون سلامتی و نشاط آرزو دارم .

ملیحه شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 10:19

سلام به داداش بهمن مهربون و عزیز و خوش زبون خودم
عیدتون مبارک باشه انشا ا.. سالی پر از خوشحالی و سلامتی و پر پولی داشته باشید و حتمن امسال آمار اضافه کنید دیگه داره دیر میشه ها.
واقعا کسی اسم بهمن رو روی دخترش میذاره؟؟
وای فکر کن. بهمن جون دختر نازگل مامان بیا یه بوس بده.

سلام بر خواهر خوب و عزیز و بسیار مهربونمون ملیحه خانم عزیز
ممنون از پیام تبریکتون . منم براتون سال خوب و خوشی آرزو دارم . سالی مملو از عشق و نشاط و شادی و امید . سالی به غایت پربار و مفید و سرشار ازسلامتی و موفقیت .
.
.
.
فکر کـــــــــــــــــــن !!! جد بزرگوار نوه جان عزیزم بشه ناز گل ...

معلم کوچولو سه‌شنبه 3 فروردین 1395 ساعت 14:41 http://moalem-ko0cho0lo0.blogsky.com/

یا پیغمبر به نظرم با سواد ابتدائی هم میشه فهمید بهمن اسم آقاست نه خانوم

واسه شما گرون تموم شد ولی مطلب جالبی بود

عیدتون هم مبارک

یاااااا ابرررررفرررررزززز ...
معلم جان عزیز ! اینجور چیزا که سواط نمیخواد ! مهم حفظ بیت الماله ...
ضمنن واسه منم گرون تموم نشد ! آخه وقتی معوقات رو بهم دادن برام شد یه وام ! کلی مشکلاتمو حل کرد ...

samira سه‌شنبه 3 فروردین 1395 ساعت 11:06 http://tehran65.blogfa.com

عیدتون مبارک عمو بهمن

ممنونم سمیرا خانم عزیز
عید شماهم مبارک باشه انشاالله .
براتون سال خوب و خوشی توام با سلامتی و تندرستی و نشاط و سرزندگی آرزو دارم . سالی بی غم و غصه و سرشار از امید و آرزو ...

سهیلا سه‌شنبه 3 فروردین 1395 ساعت 10:16 http://vozoyeeshgh.blogsky.com

سلام
با امید سالی بی اشتباه و بی غلط
سالی پر از معجزه و ناگهان های قشنگ

سلاااااام استاد عزیز و محترم سهیلا بانوی عزیز و گرامی
چه دعای زیبائی ...
منم اول برای شما و بعد برای خودم و بقیه آرزو میکنم سالی لبریز از ناگهان های قشنگ و دلنشین باشه ...
سال سلامتی و نشاط و تندرستی ...

بندباز سه‌شنبه 3 فروردین 1395 ساعت 00:34 http://dbandbaz.blogfa.com/

عمو بهمن نازنین
عیدتون مبارککککککککککک! انشالاه تن تون سالم و دلتون خرم و لبتون خندان باشه در کنار خانواده. سال خوبی داشته باشید.

سلاااااااااااااااااااااام فراوان بر مرجان خانم عزیز
عید شما هم مبارک باشه انشاالله .
خیلی خیلی خوشحال شدم که در این وقت خاص سال منو بیاد داشتی ...براتون بهترین آرزوهای ممکن رو دارم . انشاالله دلتون شاد و تنتون در صحت و سلامت کامل باشه و سالی سرشار از نشاط و امید پیش رو داشته باشی ...

مینو دوشنبه 2 فروردین 1395 ساعت 12:50 http://milad321.blogfa.com

این برنامه ها توی ادارات واقعا شاهکاره.اخیرا متوجه شدم که بیمه تکمیکی و بیمه عادی من رو بردن زیر مجموعه همسر مرحومم و گفتن زن تحت تکفل شوهر هست.من خودم شاعل بودم و سی سال حق بیمه پرداخت کردم!

وقتی میگین شاهکاره واقعن شاهکاره ...
حالا مورد شما که شاهکارتره ...

پونی یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 13:49 http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

آرزو دارم امسالتان به قلم تدبیرآن نقاش بی همتا،چنان زیبانقش ببنددکه طبیعت به تماشای شکوهش بایستد، سال نو مبارک..

سلام پونی جان عزیز
راستش اینقدر آرزوتون زیبا بود که محقق نشده من محو خوندنش شدم ...
ممنونم از این همه محبت شما استاد عزیز و گرامی .
منم براتون بهترین ها رو آرزو دارم .

باران یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 05:35

سلام عمو بهمن عزیزم.......امیدوارم درنهایت سلامتی و موفقیت و شادی به سر ببرید.....اومدم سال نو رو بهتون تبریک بگم دقیقا میشه گفت سه ساعت و نیم مونده به سال تحویل بهتون تبریک میگم..............ایشالا سال خوبی پیش رو داشته باشینخیلی خوشحالم که عید اومده دوباره برای دوباره شروع کردن

سلااااااااااااااااام بر باران همیشه بارنده ...
چقدر خوشحالم که توی این شرایط به یاد من بودی ... و البته شرمنده هم شدم ...
منم برات بهترین هارو از خالق بهترین ها ارزو دارم . از خدا میخوام امسال رو برات به گونه ای رقم بزنه که از هر لحظه ی اون کمال لذت رو ببری . موفقیت پشت موفقیت ، شادی در کنار شادی و سلامتی در اوج نشاط و شادی
امیدوارم در سال جدید شروع زیبائی در زندگی داشته باشی و دوستانت رو در شادیهات شریک کنی .

نسرین یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 01:48 http://yakroozeno.blogsky.com/

سلام آقا بهمن عزیز و گرامی
امیدوارم خوب باشید و دیگه برای چند روز تعطیلات کمی خستگی شغلی رو از بدن دور کنید.
سال نو رو تبریک می گم حضورتون و امیدوارم سالی مملو از سلامتی و شادی برای خودتون و خونواده تون باشه.

سلام بر بانوی عزیز و گرامی نسرین بانوی محترم
باور کن که زبانم از تشکر نسبت به شما خواهر خوبم همیشه قاصر بوده .
از اینکه فرصت نشد تا خدمت برسم و پیشاپیش عید رو بهتون تبریک بگم شرمنده بودم . تقریبن در این روزهای تعطیلی همیشه به یاد شما مهربان خواهرم بودم .
آرزو میکنم امسال سال تعیین تکلیف برای آقازاده ی شما " مزدک جان " و همه ی گل پسرا و دختر خانومهای نازنین از جمله آقا فرزاد و آقا حسینمن باشه انشاالله .

کاکتوس شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 15:39

سلام عامو بهمن عزیز
پیشاپیش عیدتون مبارک
سالی پر از شادی و سلامتی و برکت برای خودتون و خانواده ی عزیزتون ارزو می کنم .
اما مهم تر از همه عیدی من یادتون نره
نرگسا یادتون نره
تا برگردم شیشه ی تیله ها امادست
قول

سلااااااام بر کاکتوس مهربون و صمیمی و با محبت
شرمنده از اینکه این مدت به اینترنت دسترسی نداشتم و لذا پیشاپیش من شده پساپس !!!
منم با گذشت چندین روز از سال جدید ، تحویل سال رو به شما دوست عزیز تبریک عرض میکنم و براتون سالی متحول شده به خوبیها رو آرزو دارم . آرزو میکنم لحظه ی زیبای بده بستون تیله ها و نرگس ها فرا برسه ...

نادی شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 11:12

سلام
بهاراز یه شاخه ی خشکیده شروع میشه و جوانه میزند
از بوی یه گل شببو..
از نور خورشیدی که روی جوانه ی درخت ها میتابه.
از خرید عید..
از سفره ی هفت سین..
از آروزهای زیبای ما در لحظه ی تحویل سال..
از دورهمی ها..
از عیدی دادن و شاد کردن دل های کودکان..
امید که برای شما هم...
پیشاپیش آغاز سال نو رو تبریک میگم و امیدوارم در کنار خانواده محترم تان بهترین لحظات تون رقم بخورد..

سلام بر خواهر خوبم نادی عزیز و گرامی
ممنون از آرزوهای زیبائی که در قالب شعری زیباتر برامون نوشتی .
منم براتون سالی سرشار از زیبائی و نشاط ، لبخند و سرور و مملو از موفقیت و سربلندی را آرزو دارم...

مامان نازدونه ها شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 07:49 http://nazdooneha.blogfa.com

سلام بهمن خان سال نو رو بهت تبریک میگم انشالله سالی خوش همراه با سلامتی وآرامش برات باشه [قلب]

سلام خواهر عزیز و مادر نازدونه های مهربون
منم براتون سال خوب و خوشی توام با سلامتی و موفقیت آرزو دارم .

خلیل پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 20:00 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

غصه نخور آقا بهمن. تازه بعد از ۳۷ سال، دیه خانم ها با آقایون برابر شده. ۳۷ سال دیگه حق مسکن خانم ها با آقایون ممکن است برابر شود. آنوقت مشکل اسم خانم یا آقا نخواهد بود!

سلام بر خلیل خان عزیز
متاسفانه اونقدر موضوع برا غصه خوردن داریم که دیگه اینا حتی اشک آدم رو جاری نمیکنن ...

علی امین زاده چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 14:23 http://www.pocket-encyclopedia.com

کرد بلبل آواز،
خواند در باغ آواز،
خنده زد گل با ناز،
گفت:«نوروز بر همه خوش باد»

سال خوبی را برای شما و خانواده ی محترم آرزو دارم. امیدوارم در سال جدید هم ما را از کامنتهایتان بی نصیب نگذارید.

بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از اینهمه لطف و صفا و محبت
استاد عزیز ، شرط ادب و شاگردی این بود که من برای آرزوهای خوب سال آینده خدمت میرسیدم که متاسفانه کمی دیر شد .
استاد عزیز ، امیدوارم که در سال پیش رو هم انشاالله با نوشته های ناب ، منحصر بفرد و زیباتون مارو در دنیای بیکران مجهولات و ناشناخته ها راهنمائی کنی و از لحظات گذران در فضای مجازی بهره های کافی رو ببریم ...
موفق باشید و تندرست ...

زئوس چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 10:54

سلام بر مرد گرفتار
منظورم از همینه، هم اسمی نبود یعنی همین مدلیه اسم دخترونه پسرونه است.حالا من بهمن کمتر شنیدم اسم ن باشه.ولی اسم همسر من کمتر شنیده شده اسم مرد باشهخصوصی اسمش و برت میفرستم.فقط شما بگو کجا بفرستمخصوصی نداری که.عیب نداره یه شعر میگم ختم کلام
شد خزان گلشن آشنایی

سلام بر زئوس عزیز
و سلام بر همسر گرامیتون با اون اسم زیبائی که داره ...
همکاری داریم اسمش ایمان بود . یه روز با خوشحالی اومد و گفت بالاخره اسمم رو عوض کردم . گفتم چرا اینقدر خوشحالی ؟ گفت آخه اسمم زنونه بود و من بخاطرش توی خیلی از مراسم خانوادگی شرکت نمیکردم ...
حالا از اینا گذشته ، توی بلاگ اسکای پیام خصوصی رو باید توی بخش " تماس با من " وبلاگ فرستاد . اونجا پیام دیگه دیده نمیشه مگه اینکه مدیر وبلاگ اونو کپی کنه و ببره توی کامنتهای وبلاگش با اسم همون شخص منتشرش کنه ...

پژمان چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 08:46 http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام عمو بهمن عزیز
به حق چیزای ندیده و نشنیده.
اصلا به فرض زن بودن چرا باید حق مسکن ها متفاوت باشه؟
برادر من طبیعیه کسی که استاف میگیره رو بیارن رئیس کنن همین میشه.

سلام پژمان خان جان
ووالله توی این روزگار دیگه نمیشه گفت چیزای ندیده و نشنیده ...
آخه همه چی ممکنه ...مثلن همین کمتر بودن حق مسکن خانوما ...
بعد اینکه جالبه تا حالا نمیدونستم اسم اون تیرک استافه ...

شکیبا سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 11:23 http://sh44.blogsky.com

سلام
والا از وقتی من یادمه بهمن اسم اقا بوده
معذور بودنم بهانه خوبی برای بعضی ها شده

سلام شکیبای عزیز
راستش وقتی منم با این دیدگاه مدیر شایسته مواجه شدم ، به همکاراش گفتن : آخه ایشون زلف پریشونمو دیده بود یا سبیل کت و کلفتمو !!!
و اونا از گندی که رئیسشون زده بود فقط میخندیدن ...

اَسی بولیده سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 02:53 http://tolooeman.blog.ir

واقعا که
آخه بهمن اسم خانمه؟؟؟
آقا بهمن کم پیدایین!!! تو چالشی که برگزار کردم شرکت نمیکنید؟

سلام اسی جان
شرمنده از اینهمه کم کاری !
همین الان ، صبحونه نخورده رفتم و خودمو انداختم توی چاله !!!ببخشید چالش ...شانس که نداریم حداقل انجام وظیفه که میتونیم بکنیم ...

سوفی یکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت 17:31

سلام عمو بهمن جان.
دلم واسه کامنت گذاشتن تنگ شده بود ولی بیشتر وقت ها تنگت وقت و شلوغی و شلوغی و شلوغی اجازه نمیده، اینه که بی سروصدا میام میخونمتون.
متاسفم که آدم ها گاهی شعورشون اینقدر کمه. اینجا به هر أداره ای که زنگ میزنم طرف با یک احتیاط خاصی نام فامیلی ام رو تلفظ می کنه و در عین حال پوزش خواهی که ممکنه درست تلفظ نکرده باشه(نام فامیلی سخت تلفظ میشه واسه این ها). ولی خوب بعضی مسایل باید از بچگی اصلاح بشه و خیلی از عادات رفتاری از جمله احترام و به کار گرفتن شعور در مقابل همنوع و این کاری هست که این ها می کنند .
شاد و سالم باشید.

سلام سوفی خانم عزیز و محترم
راستش منم دلم برای کامنتهای زیبای شما تنگ شده بود ولی چاره ای نداشتم بجز صبر ...
ضمنن همینکه نوشته های منو توی اونهمه مشغله قابل خوندن میدونی برام افتخار بزرگیه ... ممنون که وقت با ارزشتون رو اینجا صرف میکنی .
واقعن میان ماه ما با ماه شما تفاوت از زمین تا آسمونه ...
سلامت باشید و تندرست .

پونی یکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت 17:08

درود
با عکس های جدید به روزم

درود و دو صد سلام بر پونی عزیز
انشاالله در اولین فرصت و طبق معمول برای دیدن رایگان گوشه ی زیبائی از دنیا خدمت میرسم .

پروانه یکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت 08:50

با سلام
در دهه شصت یکی از دوستام موقع کنکور توی سالن اقایون بوده تازه اخر اسمش ه داشته بروزن حامده .
تک وتنها یه گوشه میشینه وبعدش یه جای خوب قبول میشه!

تازه اونموقع باسوادا سر کار بودن!
میگم حالا اون همکارتون چرا اطلاع رسانی نکرده بوده؟
ببخشید من خاموش بودم تازه روشن شدم.

سلام بر دوست ناشناس و عزیزمون پروانه خانم عزیز که هم اسم خواهرم هستی
ممنون که از حالت سایلنت خارج شدی و مارو مهمون خاطره ات کردی ...
بله درسته اون قدیما اوضاع خیلی بهتر از این جدیدا بود ... یادش بخیر ...
و اما چرا اون همکارمون اطلاع رسانی نکرد؟
خب معلومه ! اونا از اینکه یه آدم بیسواد و کارگر رو به رئیسی اداره شون انتخاب کرده بودن ناراحت بودن و باید کاری میکردن که بی لیاقتیش ثابت بشه ... مورد من یکی از اون موارد بیشمار ایشون ...

مهدیس یکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت 04:01 http://maheman66.blogsky.com

سلام داداش بهمن
من یاد خاطره ای افتادم با خوندن ابن پستتون
اسم مادر من اسم زنونس ولی کمی غیر مرسوم
حدودا پنجاه سال پیش میان که مادرمو به سربازی ببرن مامانم میگفت اون زمان خیلی غیر معمول بود که مامور دولت بیاد در خونه .با دیدن اونا که میخواستن منو ببرن سربازی هممون شروع کردیم به داد و.جیغ زدن و.گریه کردن
میگفت بیچاره ها یه ربع تلاش کردن که ما رو آروم کنن و بفهمونن که اشتباه شده

سلام بر مهدیس بسیار عزیز و گرامی
خخخخخخخخخخخ....
کاش اون روز که فهمیدم طرف چه خبط و خطائی کرده کسی باهام بود تا با همدیگه داد و فریاد میکردیم و آبروی نداشته ی اون رئیس رو میبردیم ...

نگین شنبه 22 اسفند 1394 ساعت 22:06

سلام

کامنت کاکتوس عزیز رو که خوندم بحدی منقلب و بدحال شدم که حتی یک کلمه هم نمیتونم بنویسم...

سلام نگین خانم عزیز و گرامی
منم با خوندن کامنت ایشون خیلی به حال خودمون افسوس خوردم ...
افسوس که عمرمون رو کجا داریم تلف میکنیم ...

tarlan شنبه 22 اسفند 1394 ساعت 16:23 http://tarlantab.blogsky.com

سلام
به به میبینم که این دلسوزان بیت المال تا اونجا هم هستند و میخوان بیت المال رو برا خودشون نگه دارن نکنه مبلغ مورد نظر خیلی تو چشم بوده که طرف رو اونقدر گیج کرده که بهمن رو به خانومها نصبت داده اون فقط پول رو دیده نه عکس رو و نه به اسم توجه کرده آخه در مقابل اونها چه معنی داره که حق مسکن یک خانوم با یک آقا برابر باشه
برادر عزیز داریم به کجا میریم بچه هامون آیندشون چه خواهد شد خیلی ناراحت کنندس و باعث تاسف

سلام بر ترلان عزیز
خدارو شکر دلسوزان بیت المال همه جا هستن ...
و اینکه به کجا داریم می ریم رو فقط خدا میدونه ...

کاکتوس جمعه 21 اسفند 1394 ساعت 21:17

سلام اقا بهمن بزرگوار
حال و احوال جناب
معلومه دم عیدی حسابی سرتون شلوغه
ایشالا همیشه شاد و سلامت باشید و جیبتون پر پول و دلتون پر از ارامش

سلام بر کاکتوس عزیز
ممنون از لطف شما ... بله همینطوره . متاسفانه حجم بی رویه ی کارها در انتهای سال ، چه در خونه و چه اداره ، کلافه ام کرده ... به هیچی نمیرسم ...
ممنون از دعاهاتون . امیدوارم شما هم در صحت و سلامت کامل باشی و محتاج هیچ احدالناسی نباشی ...

کاکتوس جمعه 21 اسفند 1394 ساعت 21:15

تحسین اقدام دولت ژاپن در فیس بوک

جلوگیری از تعطیلی ایستگاه قطار به خاطر یک دانش آموز

دولت ژاپن یک ایستگاه دورافتاده قطار در شمالی ترین نقطه کشور بنام کامی شیراتاکی را فقط به خاطر اینکه یک دختر دبیرستانی از آن استفاده می کند باز نگه داشته است. این ایستگاه قرار بود 3 سال پیش بسته شود اما شرکت راه آهن ژاپن بعد از اینکه متوجه شد یک دختر دبیرستانی هر صبح و عصر از آن برای رفت و آمد به مدرسه استفاده می کند از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دختر فارغ التحصیل می شود باز می ماند. این ایستگاه در بین دو شهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4بعد از ظهر یکبار در آن توقف می کند. زمان توقف قطار بر اساس برنامه رفت و برگشت دختر تنظیم شده است.

در صفحه فیسبوک یک شهروند ژاپنی چنین نوشته است:
من حاضرم در راه چنین دولتی جانم را فدا کنم ... چون هیچ کودکی به حال خودش رها نمیشود..

کاکتوس عزیز
از عجایب کشور آفتاب تابان بسیار شنیده و دیده بودم ولی واقعن این مورد جای تحسین داره ...
دستت درد نکنه که مارو از این خبر بی نصیب نذاشتی ...

باران پنج‌شنبه 20 اسفند 1394 ساعت 01:26

واقعا متاسفم و ای وااااااای بر امثال اینها که هنوز نتونسته تشخیص بده که کی به کیه........اصلا گیرم شما خانوم بودی......حق و حقوقت چی میشه پس عمو بهمن......آخه بیت المال میگه ولی کوووووووو حق و عدالت اون دنیا به جهنم این دنیا چه پولی میبره سر سفره خونه ش.....از حرص بغض گرفته گلومو شرمنده

باران عزیز
نمیخواد خیلی خودتو ناراحت بکنی ! بیت المال همش بهونه است ... تا بوده چنین بوده و تا هست چنین هست ...

ونوس چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 23:57

سلام و عرض ادب
امیدوارم خوش و شادو خرم با حق مسکن اضافه شده ی جدید روزگار بگذرانید
عجب اشتباه دلچسبی
اگه اون زمون اون رییس باهوش شما نبود و فکر نمیکردن که شما خانومید وحق مسکن شما کم نمیشد و اینا.... که الان همچین پستی نداشتید شما

سلام ونوس جان عزیز
کاش توی اداره جات ما از این دست آدمهای کم سواد و بیسواد نبود بعد من و امثال من مشکلات وبلاگمون رو یه جور دیگه حل میکردیم ...
خدا بزرگه ، الحمدالله چیزی که هست سوژه ...

باران چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 20:32

سلام

سلاااااااااااااااااااام بر دوست عزیز و مدتی غایبمون باران . همون رحمت الهی
خیلی خیلی خوشحالم از برگشت دوباره ات . خدا بخواد هر چه زودتر خدمت میرسم .

زئوس چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 16:54

سلام بر عمو بهمن بی سبیل نه با سی بیل
آقا اسم شوهر منم همینه من جاش میرم بانک حتی

سلام زئوس خانم عزیز دقیقن بی سبیل !!!
ظاهرن بنده خدا اون رئیسه حق داشته ! پس این اسم دو منظوره است که شما هم باهاش میری بانک ...
ضمنن باعث افتخاره که هم اسم همسر جانشما هستم .

زری چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 12:12

دیگه تو مملکتی که با آقایونش با همه ی نظام مرد سالاری اش اینجوری رفتار کنن، بدا به حال خانومها. شما ببین همکارهای خانم تو این محیطها چی میکشن:( در ضمن به اون همکار فهیم میگفتید رییست گفته برابر مقررات و ضوابط عمل شود. اگر ایشون برابر مقررات عمل میکرد که نباید فیش حقوقی شما کم بشه.
بماند که تو این پست دو نکته ی چگونگی سر کار اومدن این اقا و چرایی کم بودن حق مسکن خانمها جای سوال داره

زری خانم عزیز
متاسفانه اینجا !!! هیچی سر جای خودش نیست ... هیچی ! یکیش هم همین سر جای خودش نبودن یه کارگر تیرک بدست که شده رئیس ...تو خود حدیث مفصل بخوان ...
برای سوالاتت شرمنده که نمیتونم بیشتر از این توضیح بدم ...

مرآت سه‌شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 21:51

خخخخخخخخخ واقعا که
جیبوتی کجایی !!
دقیقا کجایی!!!!!
ضرب المثلی هست که میگه
(نخوردی نون گندم
ندیدی دست مردم)
بابا این دیگه کی بوده
بهمن اونم اسم خانم!!!
مگه داریم!
مگه میشه!!!

جیبوتی همین جاست ... خوووووب که دقیق بشیم خدارو شکر چیزی از جیبوتی کم نداریم ...
واقعن خخخخخخخخخخخخخ...!!!

پونی سه‌شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 21:50 http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

اختلاس بابا آبرومو نبر

شرمنده پونی جان شرمنده !
دیگه اگه با شوما شوخی نکنم با کی بکنم ...امیدوارم وسعت قلب بزرگت این شوخیهارو برمن ببخشه ...

نادی سه‌شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 19:38

سلام
از بس پر از حقارتن تا یه پله بالاتر میرن دیگه خدا رو هم بنده نیستن..
آره خیلی دلسوز بیت المالند

سلام نادی عزیز
مثل همیشه زدی توی خال ...
تا وقتی انسانی حقیر نباشه این رفتارا رو نداره ...

غریبه سه‌شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 15:39

سلام
فکر میکنم خواسته نسخ بکشه ( به فتح ن و س ) معنی اش را دقیق نمی دونم ولی مترادف آب چشم گیری است
وگرنه همه می دانند بهمن یک اسم پسرانه است شاید می خواسته بقیه را بترساند که بله ما این هستیم
زمان سربازی با درجه ی گروهبان سومی در آجودانی یا همان کارگزینی مشغول خدمت به رژیم شاهنشاهی بودم
در محل کار شب تا صبح می نشستم تایپ فارسی تمرین می کردم
بعد یک مدت کار ماشین نویسی را بمن دادند
خب من هم آدم جلب ( به فتح ج و ل ) هر که پر رویی می کرد البته از گروهبانسوم به بالا اسمش را از لیست اسامی حق مرز بگیر ها حذف می کردم
در نتیجه حق مرزی اش تا دو سه ماه عقب می افتاد

سلام دوست همیشه آشنا و عزیز
حالا مشکل من شد دوتا ! آب چشم گرفتن یعنی چه ؟
میگم خودمونیم هااا ! جوونیهات هم شرّی بودی برا خودت ...( با فتحه ی شین و تشدید روی " ر" !)

kalaghpar57 سه‌شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 10:14 http://kalaghpar57.blogfa.com

سلام آقا بهمن الان موندم بخندم یا گریه کنم....

پس من چی بگم پاییز عزیز؟

سهیلا دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 18:18 http://rooz-2020.blogsky.com/

راستشو بوگو عامو بهمنی عکس پرسنلیت چیطوری بود که رئیس بخ برگشته رو دچار دوگانگی کردی؟
نکنه با یه من سبیل پشت چشم نازک کرده بودی
ای شیطون..منکه میشناسمت...شوما فقط میخوای مسئولین و خدام زحمتکش مملکتمون رو خراب کنی و برای خودت رای جمع کنی....

بوخودا مو بی تصخیرُم ...
رای هم توی سرشو...! نه ببخشید ، توی سرُم بُخوره ...

فریبا دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 15:54 http://berketanhaima.blogfa.com

بهمن یا بهمنه مسئله این است
احتمالا رئیستون از بورکینافاسو اومده بود که نمی دونست بهمن اسم مرده
از وقتی رفتم سر کار چیزای عجیب زیادی دیدم اما این دیگه اخرشه

نه بهمن ! نه بهمنه !!! فقط بیت المال ! مسئله اینست ...
فریبا خانم عزیز
راستش این قصه مال موقعیه که هنوز رئیس جمهور محبوب قبلیمون بورکینافاسو رو کشف نکرده بود ...اون موقع نمیدونستیم حتی اوگاندا کجاست ! چه برسه به بورکینافُگُور...

سانیا دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 10:37 http://saniavaravayat.blogsky.com

خخخخخخخخخخخخخخخخخخ . یک ساعته دارم میخندم عمو بهمن .. اخه کی فکر کرده بهمن خانم هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای خیلی گیج بوده طرف بعد همه اینها به کنار مگه تو فیش حقوقی و کلا موارد پرسنلی نمی زنند اقای /خانم که معمولا خط میکشند روش یا تو سیستم قید میشه حتما اق هست . این چه جوری ندیده . بعد چه جوری رییس هست پس ....
ببخشید ولی من هنوز میخندم

واقعن خخخخخخخخخخخخخ
خدارو شکر که حداقل باعث خنده ی شما شده ...
خودمونیم ! چطوری برادرش خواسته این یارو رئیس بشه ...
همیشه خوش باشی انشاالله

پونی دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 09:26

به نام خدایی که ما را از خاک آفرید
عرض کنم که هر بلایی که به سر ما می آید از این دیرک به دست بگیر های بی سواد بی بصیرت است. همان هایی که خیال می کنند شاخص فقط در دست آن هاست و بقیه را به صورت چاله چوله تجسم می کنند ولا غیر!
لابد شما را با خواهرتان یعنی آذر خانم اشتباه گرفتن!
دوستی تعریف میکرد رییسشون آخر وقت اداری سطل کاغذای اداره را وسط اتاق خالی می کرد و سنجاق ته گرد های آن را سوا می نمود.
می گفت اینها بیت المال است که هدر می دهید.
چه شد؟
یک اختلاص تپل اش در آمد!

به نام خدائی که ما را از گِل آفرید !( پونی جانبا اجازه ی شوما کمی آب به اون خاکا اضافه کردم تا گِل بشن و بشه باهاشون آدم رو ساخت ...)
واقعن حرف قشنگی زدی ،متاسفانه سالهاست که یه عده ای تیرک بدست ، دارن همه رو چاله چوله میبینن و تا دهنمونو صاف نکنن ول کن نیستن ...
و اما اینم بگم که نگین لال از دنیا رفت ...
پونی جان!
اختلاص ...؟؟؟اونم از نوع تپلش ...

شیوا دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 09:19

سلام آقای بهمن عزیز
واااا خب اینو که همه می دونن بهمن اسم دخترونه هست ! براشون توضیح میدادید که اصولا اسم خانم ها همش اسم گل و پرنده و ماه و خورشید و اینهاس و این بلایای طبیعی (!) معمولا به عنوان اسم برای آقایون انتخاب میشه

چرا ؟ حق مسکن چرا واسه خانمها کمتره ؟

سلام شیوای عزیز
واقعن چرا هرچی اسم بلای طبیعی و غیر طبیعیه مال عاقایونه و هرچی اسم خوب و نرم و لطیفه مال خانوما
خب اینجاست که عاقایون هم که قوانین رو وضع میکنن از خانوما انتقام میگیرن ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد