دریای زندگی

کفشهایم را می پوشم و در زندگی قدم می زنم ... من زنده ام و زندگی ارزش رفتن دارد ... آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم گوش ناامیدی را کر کند ... زندگی به سادگی رفتن است ! به همین راحتی ... زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد ...

دریای زندگی

کفشهایم را می پوشم و در زندگی قدم می زنم ... من زنده ام و زندگی ارزش رفتن دارد ... آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم گوش ناامیدی را کر کند ... زندگی به سادگی رفتن است ! به همین راحتی ... زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد ...

سلام دوستان عزیز   

به لطف عزیزی پامون باز شد توی جمع دوستان قدرتمند وبلاگی ... 

 

حالا ما کجا و اونا کجا بماند ... 

 

از من درخواست شده بود نوشته ای رو براشون بفرستم  

 

تا اگه مورد پسند واقع شد اونو منتشر کنند. 

 

فرستادم ...  

 

دوستان عزیزی که تمایل دارن میتونن اون نوشته رو در وبلاگ وزین و زیبای 

 

  " همساده ها " 

 

 مطالعه بفرمایند .

نظرات 11 + ارسال نظر
علی امین زاده شنبه 11 مهر 1394 ساعت 07:51 http://www.pocket-encyclopedia.com

رفتم بخونمش....

ممنونم استاد . خیلی ممنونم .

نگین چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 07:28

آقا ما هرچی سعی میکنیم کامنت "با شیطنت دار" ! بنویسیم نمیشه که نمیشه !!

فکر کنم چون تازه از خواب بیدار شدم هنوز ویندوزم بالا نیومده

فلذا فقط سلام و صبح بخیر عرض میکنم و میگم که مطلب زیبا و قابل تعمق شما را در وبلاگ همساده های عزیز خوندم و مثل همیشه لذت بردم از قلم شیرین و نکته سنجی همیشگی شما

فقط امیدوارم حالا که همساده اونا شدین ، خدای نکرده از همسادگی ما فقیر فقرا استعفا ندین ها

اینم یک عدد "گیفت" تقدیم به شما و قلم زیبای شما که انشاالله تاااااااا همیشه بنویسید و ما هم بیاییم بخونیم و لذتش رو ببریم

سلااااااااااااااااام نگین بانوی عزیز
باور کن بدون اغراق میگم اگه شما مربی مدرسه ی کودکان استثنائی بودین سالی هزار دانش آموز نخبه تحویل جامعه میدادین بس که خوب و قشنگ و مویرگی به آدمها روحیه و اعتماد به نفس میدین ...
ممنونم بابت اینهمه وقتی که از زندگی باارزشتون برای پیشرفت و خوشحالی من صرف میکنید . که انشاالله این زمانها تلف نشن ...
خودت هم خوب میدونی که قلم من ، اگه بشه اسم قلم رو روش گذاشت در برابر استعداد قوی شما در امر نوشتن قلمی نیست که بخواد مطرح بشه ...
با اینحال تک تک کلمات و جملاتت باعث امیدواری این حقیر میشه و من با هیچ زبونی قادر به تشکر از شما نیستم .
فقط میگم انشاالله خداوند رحمان شمارو برا خونواده ی محترمتون در صحت و سلامت نگه داره و انشاالله خیر میوه های دلتون رو ببینید .

مهربانو چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 00:53 http://baranbahari52.blogsky.com

سلام داداش بهمن خودم
تمایل داشتم و رفتم

سلام مهربانو خانم عزیز
ممنون از لطف همیشگیتون .

خان دایی سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 20:57

سلام بهمن خان،
ممنون از بذل توجه و راهنماییهاتون. اگه تصمیم قطعی شد حتما برای راهنماییهای بیشتر مزاحمتون میشم.

سلام خان دائی جان عزیز و محترم
خدا کنه هرچه زودتر تصمیم قطعی بشه که مطمئّنم هیچ نیازی به راهنمائی ندارین ...
ولی من همه جوره با بضاعت اندکم درخدمتتون هستم .

مامان نازدونه ها سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 20:28 http://nazdooneha.blogfa.com

سلام بهمن خان خوبی؟
اتفاقا چند وقت قبل که تشویقم کردی برا اومدن به بلاگ اسکای خونه ی جدیدم رو تو این سایت خریدم و بقول خودتون همساده شدیم (:

سلاااام دوست خوب و قدیمی خودم مامان نازدونه های نازدونه
خیلی خوشحال شدم که تصمیم به مهاجرت گرفتی .
انشاالله هرچه زودتر بتونی از اون خونه ی قدیمی دل بکنی ...

نسرین سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 14:23 http://yakroozeno.blogsky.com/

همی برفتیم و همی مطالعه فرمودیم و همی نظر بدادیم برار جان

رک و صریح و بدون رودبایستی

ممنون نسرین بانو جان
همی تاجی از گُل بر سرما بگذاشتی و خوشحالمان کردی از نظرات سنجیده و منطقی تان .

سهیلا سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 13:44 http://rooz-2020.blogsky.com/

سلام دوستان
لطفا کامنت ارتباط بااین پست رو درهمان وبلاگ همساده ها برای پست آقا بهمن عزیز ارسال کنید نه اینجا که اطلاع رسانی شده...
مچکرات فراوان ازشما

سلام سهیلای عزیز
ممنون از راهنمائیتون
ولی ده بار اینو خوندم و متوجه نشدم چکار باید بکنم ...

پــونــه سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 13:28 http://veblagane.blogsky.com

سلام عمو،با آنفولانزا چیکار کردید...
ممنونم از اینکه باهام همفکری کردید
.
.
.
به وبلاگ همساده ها سر زدم و مطلب رو خوندم

سلام پونه جان عزیز
ممنون از احوالپرسیتون .
فعلن که منو عمو آنفولانزا با هم درگیریم ...
ممنون که زحمت کشیدین و به وبلاگ همساده ها رفتین .امیدوارم براتون جالب بوده باشه

غریبه سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 11:49

صادرات فقط دارید
البته همین کامنت ها واردات شما هم هست


مخلصم حاجی جون .

شکیبا سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 10:56 http://sh44.blogsky.com

سلام
آخی حیف از یه جوان خوب که زندگیش اینطوری تباه بشه
امیدوارم خودشو پیدا کنه و شروع مجدد

سلام شکیبا خانم عزیز
واقعن حیف ...
کاش میدونستم الان کجاست و چکار میکنه ...

سهیلا سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 09:42 http://rooz-2020.blogsky.com/

عزیزم..دلبندم....بهمن جان دقت کن...همساده ها...نه همسایه ها....
آخه من چقدریادت بدم کوکااا
بوخودا دارم دق میکنم از دستت
تایادمه مرتب باید بهت تذکر بدم و غلط وغلوطهای املاییتو بهت یادآوری کنم
برو ازخدا بترس و استغفار کن بالام جان

واقهااااااا کههههههه

جانم ... خواهرکم ... مادرکم ... اینروزا چقدر دقتت کم شده !
پ چته ...؟ هاااااااااا
چرا اول خوب نگاه نمیکنی و با عجله میائی و مثلن میخوای ازم ایراد بگیری ...
خوب دقت کن ببین چی چی نوشتم بعد دست به کیبرد ببر ...
منم دقین نوشتم همساده ها !
باور نداری ، دوباره و سه باره و چند باره نگاه کن ...
اصلن بلند شو باهم بریم سازمان ملل شکایت ...
اون بیچاره ها که کار خاصی ندارن هم ما به حقمون میرسیم و هم اون بنده خداها از بیکاری در میان ...
خلاصه از این ببعد اگه خواستی از کسی ایرادی بگیری اول اون عینک ته استکانیت رو بزن و بعد با یکی دوتا از آقازاده هات مشورت کن وقتی که مطمئن شدی اونوقت چمباتمه بزن روی کیبرد و با ولع بنویس ...
.
.
.
.
.
.
.
و در آخر ازت ممنونم که اشتباهمو بهم گوشزد کردی و منم بلافاصله اونو اصلاح کردم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد